سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اشک همسرم - دل نوشته

صفحه نخست پست الکترونیک آرشیو وبلاگ طراح قالب
اشک همسرم

سلام 8

بعد از چند روز سختی و مشکلات وحشتناک با اومدن مهمون به خونه ی خالی ما کلی برکت به خونمو سرازیر شد. تازه فهمیدم حرف شوهرمو که میگفت خانم دعا کن مهمون بیاد . ولی من از این دعا میترسیدم . با خودم گفتم بیاد چکار کنم در حالی که حتی پول نان خودمان هم نداریم و من هم مدتهاست با ضعف و گرسنگی دست و پنجه نرم میکنم به شکلی که حتی توان ایستادن را هم نداشتم . اما به حرف شوهرم که خیلی به او اعتماد دارم اعتماد کردم و دعا کردم و چقدر زود مستجاب شد کلی مهمان با کلی وسیله و خرید و هدیه ی مالی به نام  هدیه عروسی.

اما قرار بود از خوشی ها هم بنویسم . یکی از ان خوشی ها وجود این همه برکت بوده .

و اما هدیه ی روز زن .

همسرم 3 روز بعد از روز زن . با محبتی عمیق مثل همیشه کنارم نشست . قطرات اشکش دلم را آب کرد و گفت شرمنده ام که هیچ وقت نتوانستم برایت چیزی بخرم اما بدون که خیلی سخت به من گذشت  و حتی روی تبریک گفتن را هم نداشتم . دست هایم را بوسید در حالیکه اشک چشم شوهرم دلم را خون کرد . کیفش را باز کرد برایم شکلات خریده بود و برگ درختی را چیده بود و رویش نوشته بود تکیه گاه محکم زندگیم دوستت دارم . جان فدای تو * * *

باز هم خوشحال شدم و به من قول داد در اولین فرصت حلقه ی ازدواجم را دوباره بخرد .

من خدا را شکر میکنم مثل همیشه که همسری مهربان و فداکار به من داده همسری که امید زندگی را در من ایجاد میکند . البته به مناسبت روز زن یک هفته تمام کارهای خانه را خودش انجام داد ونگذاشت حتی لقمه های نان را خودم بخورم . لقمه های خالی نان با دستان همسرم خیلی خوشمزه تر از غذاهای دیگر بود شیرین شده بود با طعم عشق.

خدایا شکرت . باید اعتراف کنم سختی کشیدن تحمل میخواهد اما پایان شیرینی دارد .




+ نوشته شده در شنبه 91/2/30ساعت 7:25 عصر توسط همسر یک طلبه | نظر
کلیه حقوق مادی و معنوی این وبلاگ محفوظ می باشد
طراحی شده توسط وب تولز

بازی آنلاین

بازی آنلاین

عکس

طراحی سایت

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ

موسیقی بی کلام

دانلود اندروید

گرافیک - ابزار طراحی

برترین مطالب